ـ اين قانون در روزنامه رسمي شماره 20652 مورخ 7/11/ 1394منتشر شده است.ـ نظر 4296/7 ـ 3/10/1390 ا.ح.ق: دادگستري مرجع رسيدگي به تظلمات عمومي است و لذا در شرايطي كه به جهت عدم تشكيل مراجع اختصاصي رسيدگي به دعوايي ميسر نگردد طرح دعوي و پيگيري آن در محاكم دادگستري بلامانع بوده و موجبي جهت عدم رسيدگي از ناحيه مراجع قضايي وجود ندارد و تقديم دادخواست از ناحيه اشخاص، قانوني و موجه ميباشد.ـ بخشنامه شماره 5146/86/1 مورخ 8/5/1386 رييس قوهقضاييه به رؤساي كل دادگستريها: با عنايت به صلاحيت شوراهاي حل اختلاف به موجب بند الف ماده 7 آييننامه اجرايي ماده 134 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و اهميت آنها در افزايش مشاركت مردمي و گسترش فرهنگ صلح و سازش و ايجاد رضايتمندي اصحاب دعوا و بهمنظور جلوگيري از اطاله دادرسي و كاهش تراكم امور و جلوگيري از اتلاف وقت محاكم و دادسراها و بهرهمندي اصحاب مطبوعات و رسانه از مزاياي ميانجيگري و مصالحه و در راستاي بند 9 سياستهاي كلان قضايي مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام و ابلاغي از سوي مقام معظم رهبري و ضمن توجه دادن قضات شريف به مواد مندرج در فصل نهم از باب اول قانون آييندادرسي و دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني و ماده 195 قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مبني بر استفاده از صلح و سازش در حل و فصل دعاوي و خودداري از توسل به روشهاي رسمي دادرسي، در جهت ايجاد زمينه لازم ارجاع دعاوي مطبوعاتي به شوراهاي حل اختلاف، مقتضي است رؤساي كل محترم دادگستري استانها شعبي از شوراهاي حل اختلاف را در مركز استانها يا برحسب ضرورت در ساير شهرستانها، به دعاوي مطبوعاتي اختصاص دهند و اعضاي شوراي تخصصي مطبوعات را با رعايت مفاد ماده 5 آييننامه فوقالذكر و بخشنامه شماره 14739/84/1 ـ 28/10/1384 از ميان كارشناسان و متخصصان داراي تجربه و تبحر در امور مطبوعاتي و رسانهاي كه مهارت لازم جهت ايجاد صلح و سازش را دارند، انتخاب نمايند. در جهت اثربخشي اقدامات شوراي حل اختلاف ويژه مطبوعات، رؤساي دادگستريها موظفند ضمن انتخاب و معرفي قاضي مشاور شوراي تخصصي مطبوعات، زمينه مساعد براي امكان استفاده از همكاري و مساعدت ساير مراجع و اشخاص مصلح و مؤثر و همچنين تعامل و همكاري بين شوراي حل اختلاف تخصصي مطبوعات، مرجع قضايي ذيصلاح، هيأت نظارت بر مطبوعات و ساير مراجع ذيربط را فراهم آورند.ـ نظر 492/7-4/2/1389 ا.ح.ق: قضات شورا تا زماني كه ابلاغ شركت در شورا را دارند مكلف به همكاري و حضور در شورا خواهند بود، مگر آنكه ابلاغ آنها مدتدار بوده و مدت آن منقضي شده يا اينكه استعفاي آنان پذيرفته شده باشد.ـ نظر 98/7 ـ 16/1/1389 ا.ح.ق: با توجه به اطلاق ماده 5(*1) شوراهاي حل اختلاف اشتغال قضات زن به عنوان قاضي شوراي حل اختلاف بلااشكال است و تخلف انتظامي محسوب نميگردد. *1 ـ در حال حاضر، ماده 5 ق.ش.ح.ا.1394.ـ تبصره ماده 40 ق.م.ا. 1392 (آزمايشي به مدت 5 سال): محكوميت مؤثر، محكوميتي است كه محكوم را به تبع اجراي حكم، بر اساس ماده (25)(*1) اين قانون از حقوق اجتماعي محروم ميكند. *1 ـ براي ملاحظه ماده (25) به زيرنويس بعدي رجوع شود.ـ ماده 25 ق.م.ا. 1392 (آزمايشي به مدت 5 سال): محكوميت قطعي كيفري در جرايم عمدي، پس از اجراي حكم يا شمول مرور زمان، در مدت زمان مقرّر در اين ماده محكوم را از حقوق اجتماعي به عنوان مجازات تبعي محروم ميكند: الف ـ هفت سال در محكوميت به مجازاتهاي سالب حيات و حبس ابد از تاريخ توقف اجراي حكم اصلي ب ـ سه سال در محكوميت به قطع عضو، قصاص عضو در صورتيکه ديه جنايت وارد شده بيش از نصف ديه مجنيٌعليه باشد، نفي بلد و حبس تا درجه چهار پ ـ دو سال در محكوميت به شلاق حدي، قصاص عضو در صورتيکه ديه جنايت وارد شده نصف ديه مجنيٌعليه يا کمتر از آن باشد و حبس درجه پنج تبصره 1 ـ در غير موارد فوق، مراتب محكوميت در پيشينه كيفري محكوم درج ميشود لكن در گواهيهاي صادره از مراجع ذيربط منعكس نميگردد مگر به درخواست مراجع قضايي براي تعيين يا بازنگري در مجازات تبصره 2 ـ در مورد جرايم قابل گذشت درصورتيكه پس از صدور حكم قطعي با گذشت شاكي يا مدعي خصوصي، اجراي مجازات موقوف شود اثر تبعي آن نيز رفع ميشود. تبصره 3 ـ در عفو و آزادي مشروط، اثر تبعي محكوميت پس از گذشت مدتهاي فوق از زمان عفو يا اتمام مدت آزادي مشروط رفع ميشود. محكوم در مدت زمان آزادي مشروط و همچنين در زمان اجراي حكم نيز از حقوق اجتماعي محروم ميگردد.ـ اصل سيزدهم ق.ا.ج.ا.ا.: ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي ديني شناخته ميشوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل مي