جمعه 19 خرداد 1402
جمعه 19 خرداد 1402
صفحه اصلی
مراجع وضع
دستگاه های اجرایی
گروه های موضوعی
اخبار معاونت
حوزه نشر
حوزه نرم افزاری
اخبار توسعه ای و ترویجی معاونت
کتابخانه
ترمینولوژی حقوقی
فرهنگ لغات حقوقی
مجموعه برنامه های پنج ساله و بودجه های سنواتی کل کشور
در آیینه قوانین و مقررات
درباره ما
معرفی سامانه ملی قوانین و مقررات
معرفی رایانامه حقوقی
معرفی کتابخانه دیجیتال قوانین و مقررات
معرفی نرمافزار رایگان قانون اساسی و منشور حقوق شهروندی
معرفی معاونت تدوین، تنقیح و انتشار قوانین و مقررات
معرفی لوح جامع قوانین و مقررات
تماس با ما
پیوندها
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
سایت ریاست جمهوری
سایت معاونت حقوقی رییس جمهور
پایگاه اطلاع رسانی دولت
سایت روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران
سامانه انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات
جستجو
فروشگاه
انتشارات
کد خبر:2899
تاریخ خبر:شنبه 14 ارديبهشت 1398
نسخه چاپی
رأی وحدت رویه شماره 774 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
مقدمه
جلسة هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پروندة وحدت رویة ردیف 79/97 رأس ساعت 8:30 روز سهشنبه مورخ 1398/1/20 به ریاست حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای حسین مختاری معاون محترم قضایی دیوان عالی کشور و با حضور حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای محمد مصدق نمایندة محترم دادستان کل کشور و شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای معاون کلیة شعب دیوانعالیکشور، در سالن هیأت عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکتکننده در خصوص مورد و استماع نظر نماینده دادستان محترم کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس میگردد، به صدور رأی وحدت رویة قضایی شمارة 774 ـ 1398/1/20 منتهی گردید.
الف: گزارش پرونده
احتراماً معروض میدارد: به حکایت محتویات پروندههای کلاسه 960584 و 962644 دیوان عالی کشور از شعب سی و چهارم و سی و هشتم این مرجع با اختلاف استنباط از مقررات قانون نحوة اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 آراء متفاوت صادر گردیده است که خلاصة جریان قضیه به شرح زیر گزارش میشود:
الف ـ به دلالت محتویات پروندة کلاسه 960584 شعبه سی و چهارم دیوان عالی کشور، آقای میثم... در حوزة قضایی سمنان به طرفیت همسرش خانم بهناز... به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش اقامه دعوی نموده که برای رسیدگی به شعبة پنجم دادگاه عمومی حقوقی این شهرستان ارجاع شده است.
زوجه در جلسه 1395/1/15 این دادگاه مهریه خود را مطالبه و در 1395/1/21 نیز از طریق اجرای ثبت محل، به صدور اجرائیه مبادرت کرده و اظهار داشته شوهرش به منظور فرار از پرداخت مهریه مافیالقباله که عبارت از 514 عدد سکه بهار آزادی بوده، کلیه موجودیهای خود به مبلغ 803/210/613 ریال در حسابهای مشترک بانکی را در تاریخ 1395/1/17 به برادر و مادرش واگذار نموده و حق برداشت را کلّاً از خودش سلب نموده است.
با شکایت خانم بهناز ...، شعبه 101 کیفری سمنان مستنداً به مواد 19، 160 و 211 قانون مجازات اسلامی و ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی اخیرالتصویب آقای میثم ... را طی دادنامه 1135ـ1395/8/11 بعلت انتقال مال با انگیزه فرار از پرداخت مهریه بزهکار تشخیص و به تحمل هفت ماه حبس محکوم کرده که عیناً در شعبه چهارم تجدیدنظر استان به موجب دادنامه 964 ـ 1395/10/27 مورد تأیید واقع شده است.
آقای وکیل محکومٌعلیه از رأی قطعی صادر شده، اعاده دادرسی خواسته و در لایحه تقدیمی با توجه به اینکه شاکیه مهریهاش را مطالبه نکرده است و رأی قطعی و لازمالاجرا در خصوص محکومیت موکّلش به پرداخت مهریه صادر نگردیده، رأی محکومیت کیفری را واجد ایراد دانسته و باستناد بند «چ» ماده 474 قانون آیین دادرسی کیفری مستدعی پذیرش درخواست اعاده دادرسی شده است اما هیأت محترم شعبه سی و چهارم دیوان عالی کشور طی دادنامه 719 ـ 1396/7/19 که عیناً نقل میشود آن را مردود اعلام کردهاند:
«درخواست مستدعی اعاده دادرسی موجه و درخور پذیرش نیست، زیرا دادگاه در رسیدگی ماهوی مدیونیت او را به شاکی احراز نموده و نامبرده دلیلی بر اینکه باقی اموالش برای تأدیه دین او کفایت مینماید ابراز ننموده است. بنابراین و مستنداً به ذیل ماده 476 قانون آیین دادرسی کیفری قرار رد درخواست را صادر و اعلام مینماید.»
ب ـ طبق محتویات پرونده 962644 شعبه سی و هشتم دیوان عالی کشور خانم میترا... مهریه خود را از شوهرش آقای شهرام... مطالبه و پس از صدور قرار تأمین خواسته، یک قطعه باغ متعلق به شوهرش را توقیف کرده است امّا عملیات اجرائی مربوط به مزایده، در اثر اعتراض آقای ابوالقاسم... که خود را باستناد یک فقره قرارداد عادی مالک باغ معرفی کرده، متوقف شده و بدنبال آن خانم میترا از او و شوهرش به انجام معامله با انگیزه فرار از ادای دین شکایت کرده است و شعبه اول دادگاه عمومی زرقان با توجه به شکایت شاکیه و نظریه کارشناس مبنی بر صوری بودن قولنامه تنظیمی فیمابین متهم و منتقلالیه و غیرواقعی بودن تاریخ مندرج در آن طی دادنامه 301768 ـ 1395/10/23 هر یک از آنها را باستناد ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 به تحمل یکسال حبس و پرداخت جزای نقدی معادل دویست میلیون ریال در حق دولت محکوم کرده که در شعبه پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان فارس طی دادنامه 500913 ـ 1396/6/28 مورد تأیید واقع شده است. متعاقب قضیه وکیل آقای شهرام... از دیوانعالی کشور تجویز اعاده دادرسی را درخواست کرده و نوشته است:
زمان مطالبه مهریه بعد از فروش باغ بوده و مبلغ 2/530/000/000 ریال از 400 سکه موضوع مهریه از طریق توقیف حساب بانکی موکل تهاتر شده و حدود 1/400/000/000 ریال بدهکار است و باغ نیز 1/900/000/000 ریال قیمتگذاری شده و موکل در این خصوص پروندهای در شعبه دوم دادگاه حقوقی شیراز دارند و از بابت برداشت از حساب بانکی اقامه دعوی کرده که در صورت محکومیت خانم میترا، موکل هیچ بدهکاری نخواهد داشت و شرط اجرای ماده 21 قانون نحوة اجرای محکومیتهای مالی، عدم کفایت دارایی جهت پرداخت بدهکاری است مستنداً به بند «ج» ماده 474 قانون آیین دادرسی کیفری تقاضای اعاده دادرسی نموده که شعبه سی و هشتم دیوانعالی کشور طی دادنامه 3137 ـ 1396/9/12 چنین رأی داده است:
«از مجموع مقررات و مواد قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 استفاده میشود که انتقال مال به دیگری با انگیزه فرار از دین باید مؤخر بر محکومیت به پرداخت دین صورت گرفته باشد تا موجبات مسئولیت و محکومیت کیفری مدیون را به تبع آن فراهم سازد، حتی عنوان قانون نیز نحوه اجرای محکومیتهای مالی است که ظهور در این استنباط دارد بویژه اینکه عبارت تعهدات مالی موضوع اسناد لازمالاجراء که در ماده 4 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی تصریح شده بود، در ماده 21 قانون اخیرالتصویب حذف و در متن این ماده جزای نقدی معادل نصف محکومبه نیز بهعنوان یکی از مجازاتهای تعزیری تعیین و در انتها آمده عین مال و در صورت تلف یا انتقال، مثل یا قیمت آن از اموال انتقال گیرنده به عنوان جریمه اخذ و محکومبه از آن محل استیفاء خواهد شد و بدیهی است کلمه محکومبه این ماده ناظر به مواردی است که محکومیت مالی قبل از معامله قطعی گردیده باشد حتی در سایر مواد این قانون عبارات حکم دادگاه، محکومبه، خودداری از اجرای حکم، خودداری از اعلام کامل اموال به منظور فرار از اجرای حکم، ذکر شده که مؤید همین معنا است ضمناً اداره حقوقی قوه قضائیه در نظریه مشورتی شماره 7/95/1756 ـ 1395/7/26 در مورد دینی که راجع به آن رأی مبنی بر محکومیت صادر نشده، اعمال ماده 2 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی را ممکن ندانسته، لذا تسری ماده 21 قانون یادشده به انگیزه مدیون قبل از محکومیت مالی او خلاف موازین و با اصل تفسیر مضیق قوانین جزایی سازگاری نخواهد داشت. بدیهی است رسیدگی به دعوی مربوط به عدم نفوذ معاملهای که به قصد فرار از دین به طور صوری واقع شده مطابق ماده 218 قانون مدنی و مفاد رأی وحدت رویه شماره 2914 ـ 1337/10/25 خواهد بود که امری حقوقی و فاقد وصف کیفری است بنا بمراتب مذکور قطع نظر از اینکه تقاضای آقای شهرام... با وکالت آقای مجید... شامل مضامین ماهوی است و با بند ج ماده 474 قانون آیین دادرسی کیفری انطباق ندارد ولی از این حیث بلحاظ فراقانونی بودن مجازات با بند چ ماده یادشده منطبق تشخیص و مستند به ماده 476 همین قانون ضمن قبول درخواست و تجویز اعاده دادرسی، رسیدگی مجدد به شعبه همعرض دادگاه صادرکننده حکم قطعی محول و ارجاع داده میشود.»
همانطور که ملاحظه میفرمایند شعبه سی و چهارم دیوانعالی کشور احراز بدهکاری متهم و عدم کفایت اموال وی برای تأدیه دین را برای صدور حکم محکومیت انتقالدهنده مال بقصد فرار از ادای دین کافی دانسته و درخواست اعاده دادرسی را مردود اعلام کرده است ولی شعبه سی و هشتم دیوانعالی کشور در نظیر مورد در صورتی موضوع را در اجرای ماده 21 قانون نحوة اجرای محکومیتهای مصوب 1394 قابل تعقیب کیفری میداند که معامله به قصد فرار از ادای دین بعد از محکومیت قطعی مدیون در دادگاه، واقع شده باشد که چون از شعب مختلف دیوان عالی کشور در موارد مشابه با اختلاف استنباط از ماده 21 قانون نحوة اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 آراء متهافت صادر شده است لذا باستناد ماده 471 قانون آیین دادرسی کیفری طرح قضیه را برای صدور رأی وحدت رویه قضایی درخواست مینماید ضمناً شعبه یازدهم دیوانعالی در همین مورد، بموجب دادنامه 1203018 ـ 1397/8/12 مانند شعبه سی و هشتم و شعبه سی و پنجم طی دادنامه 978 ـ 1397/8/15 مثل شعبه سی و چهارم رأی دادهاند که تصاویر دادنامههای آنان نیز پیوست است.
معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ حسین مختاری
ب: نظریة نمایندة دادستان کل کشور
«موضوع درخواست صدور رأی وحدت رویه از هیأت عمومی دیوان عالی کشور از این قرار است:
الف ـ شعبة سی و چهارم دیوان عالی کشور معتقد است که اجرای ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی منوط به محکومیت مدیون به پرداخت دین نیست بلکه صرف احراز بدهکاری متهم و عدم کفایت اموال وی برای تأدیه دین، برای صدور حکم محکومیت انتقالدهنده مال به قصد فرار از ادای دین کافی است و نیازی به محکومیت وی به پرداخت دین وجود ندارد.
ب ـ شعبه سی و هشتم دیوان عالی کشور در مورد مشابه، در صورتی موضوع را در اجرای ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 قابل تعقیب کیفری میداند که معامله به قصد فرار از دین بعد از محکومیت قطعی مدیون در دادگاه واقع شده باشد به تعبیر دیگر جرمانگاری موضوع ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مربوط به موردی است که بدهکار، پس از محکومیت قطعی خویش، مال خود را به دیگری منتقل نماید در غیر این صورت انتقال مال موضوع این ماده جنبه کیفری نخواهد داشت.
به نظر میرسد با توجه به قرائن و امارات زیر، نظر شعبة سی و هشتم دیوان عالی کشور صائب و منطبق با موازین حقوقی است. 1ـ عنوان قانون که ماده 21 هم یکی از مواد همان قانون است، «قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی» است و قانونگذار در این عنوان از کلمه «محکومیت» استفاده کرده است. بنابراین در اجرای مفاد این ماده نیز، محکومیت به ادای دین، ضرورت دارد. 2ـ در ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی، جزای نقدی معادل نصف محکوم به برای مرتکب موضوع این ماده به عنوان مجازات پیشبینی شده است و اگر متهم، محکومیت قضایی قبلی نداشته باشد دادگاه چگونه میتواند برای وی مجازات تعیین نماید؟ 3ـ در ذیل ماده 21 مقرر شده است: «... در صورتی که منتقلالیه نیز با علم به موضوع اقدام کرده باشد در حکم شریک است در این صورت، عین آن مال و در صورت تلف یا انتقال، مثل یا قیمت آن از اموال انتقال گیرنده به عنوان جریمه اخذ و محکومبه از محل آن استیفاء خواهد شد» همانگونه که ملاحظه میشود قانونگذار مجدداً از کلمه «محکومبه» استفاده کرده است در حالی که در ماده 4 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی سابق که ماده 21 جایگزین آن شده است از کلمه «محکومبه» استفاده نشده بود و این نشانگر آن است که قانونگذار وجود محکومیت قضایی را در اجرای این ماده الزامی میداند. 4ـ در موارد تردید لازم است که به اصول مسلم حقوقی و شرعی مراجعه نمود که اصل صحت معامله، اصل اباحه و جرم نبودن رفتار ارتکابی و اصل تفسیر مضیق قوانین جزایی، مؤید نظر شعبه سی و هشتم دیوان عالی کشور است. با توجه به مراتب فوق با نظر شعبه سی و هشتم دیوان عالی کشور موافقم.»
ج: رأی وحدت رویة شمارة 774ـ1398/1/20 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
نظر به اینکه قانونگذار در ماده 21 قانون نحوة اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394/4/23، در مقام تعیین مجازات برای انتقال دهندگان مال با انگیزه فرار از دین، به تعیین جزای نقدی معادل نصف محکومٌبه و استیفای محکومٌبه از محل آن تصریح کرده است و نیز سایر قراین موجود در قانون مزبور کلاً بر لزوم سبق محکومیت قطعی مدیون و سپس، انتقال مال از ناحیة وی با انگیزه فرار از دین دلالت دارند که در این صورت موضوع دارای جنبه کیفری است لذا با عنایت به مراتب مذکور در فوق و اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها، بهنظر اکثریت اعضای هیأت عمومی دیوانعالی کشور رأی شعبه سی و هشتم دیوان عالی کشور که مستدعی اعاده دادرسی را قبل از محکومیت قطعی به پرداخت دین، غیرقابل تعقیب جزائی دانسته است در حدی که با این نظر انطباق دارد صحیح و منطبق با قوانین موضوعه تشخیص میگردد. این رأی در اجرای ذیل ماده 471 قانون آیین دادرسی کیفری، در موارد مشابه برای کلیه مراجع قضایی و غیر قضایی لازمالاتباع است.
هیأت عمومی دیوان عالی کشور
دسته بندی ها
ديوان عالي كشور
اخبار آراء حقوقی
روزنامه رسمی-قوانین و مقررات
مجموعه كیفری
ارسال دیدگاه ها
پیغام شما با موفقیت ارسال شد
فرستنده
پست الکترونیک
ارسال یادداشت
کاراکترهای باقی مانده : (
1000
) حرف
کد امنیتی
ارسال
در حال بارگزاری
اخبار مرتبط
رأی وحدت رویه شماره 784 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
رای وحدت رویه شماره 807 هیات عمومی دیوان عالی کشور درخصوص لزوم رسیدگی به جرم تصرف عدوانی املاک و اراضی متعلق به اشخاص خصوصی به طور مستقیم در دادگاه کیفری 2
رای وحدت رویه شماره 790 هیات عمومی دیوان عالی کشور با موضوع پرداخت دیه از بیت المال در مواردی که مرتکب صدمه عمدی مادون قتل شناسایی نشده باشد
رای وحدت رویه شماره 810 هیات عمومی دیوان عالی کشور با موضوع استرداد مبیع به بایع به علت اعمال حق فسخ ناشی از عدم پرداخت ثمن حتی در صورت انتقال مبیع
رأی وحدت رویه شماره 806 هیأت عمومی دیوان عالی کشور درباره عدم مسؤولیت بیمهگر برای پرداخت خسارت بدنی به راننده مسبب حادثه فاقد گواهینامه رانندگی
رای شماره 2363 هیات عمومی دیوان عدالت اداری با موضوع ابطال نامه شماره 384/518/د-20 /9 /1392 دبیر شورای آموزش پزشکی عمومی (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی)
رأی وحدت رویه شماره 804 هیأت عمومی دیوان عالی کشور درباره مسئولیت پزشک و پرستار در برابر جراحات ایجاد شده
رأی وحدت رویه شماره 771 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
موضوع: نحوه مطالبه خسارت حق الوکاله توسط ادارات دولتی در مواردی که محکوم له واقع میشوند
رای شماره 1741 هیات عمومی دیوان عدالت اداری با موضوع نحوه احراز جانبازی رزمندگان فاقد صورت سانحه و مدارک بالینی توسط بنیاد شهید
رأی وحدت رویه شماره 805 هیأت عمومی دیوان عالی کشور درباره مجاز بودن تعیین وجه التزام بیشتر از شاخص تورم رسمی